جملاتی از جبران خلیل جبران

ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی

 

آموختن تنها سرمایه ای است که ستمکاران نمی توانند به یغما ببرند

 

مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید .


ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی

 

آموختن تنها سرمایه ای است که ستمکاران نمی توانند به یغما ببرند

 

مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید .

 

رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد

 

هشدار ! تنها به عزم نیاز اگر به معبد درون شوید ، هرگز هیچ نیابید

 

اگر بکوشی و در پی نصیبی حتی برای خود باشی بدان که صالحی

 

معرفت زمانی تکامل می یابد که کار و کوشش با آن همراه باشد

 

بجاست دوستی بخواهی که به روزهایت تلاش و به شبهایت آرامش بخشد

 

شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم

 

آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک

 

از ابرانسان است که انسان های برتر دلگرمی و شجاعت می گیرند

 

عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند

 

به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند

 

انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد

 

ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار

 

زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند

 

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری

 

رنجدیده ! اگر بکوشی تا چیزی از مال خویش را به مردم بذل کنی بی تردید رستگاری

 

هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند

 

چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.

 

اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط