تیپ شخصیتی مهرورز

این شخصیت، یک شخصیت متعالی و کمال‌یافته است. او نیز بسیار مهر می‌ورزد، اما مِهر بی‌دریغ. برای مهری که به دیگران می‌ورزد، بازگشت و تاوان نمی‌خواهد. مهر نمی‌دهد تا سرویس یا خدمات بگیرد. مهر نمی‌دهد تا تأیید و تشویق بگیرد


این شخصیت، یک شخصیت متعالی و کمال‌یافته است. او نیز بسیار مهر می‌ورزد، اما مِهر بی‌دریغ. برای مهری که به دیگران می‌ورزد، بازگشت و تاوان نمی‌خواهد. مهر نمی‌دهد تا سرویس یا خدمات بگیرد. مهر نمی‌دهد تا تأیید و تشویق بگیرد. او فقط مهر می‌دهد تا مهر داده باشد و از آن لحظهٔ مهر دادن خود لذت می‌برد. این فرد از درون غنی است. از آن‌جائی که از عشق و مهر، نسبت به خود اشباع شده است، عشق و مهر اضافی خود را بی‌دریغ به پای دیگران می‌ریزد.
اما یک فرد ”مهرطلب“، از آن‌جائی که خودش را خوب دوست ندارد و همواره خود را سرزنش می‌کند، عزت‌نفس و اعتماد‌به‌نفس خود را به شدت کاهش می‌دهد و فاصلهٔ عزت‌نفس خود را با دیگران، با چاپلوسی پر می‌کند.
این فرد در شرایط حاد بیماری، اگر در شرایطی قرار گیرد که احساس کند دیگری نسبت به او برتری‌هائی دارد، بی‌اختیار خود را کوچک کرده و یا تسلیم او می‌شود و اغلب، در مقابل دیگران، احساس حقارت می‌کند. در نهایت، فردی مردم‌گریز می‌شود؛ زیرا آن‌چه از مهر و خدمات داده را هرگز دریافت نکرده است.
گاهی ”مهرطلب“، خود را خدمت‌گذار همه می‌داند و اسم آن را عشق، محبت و دوست داشتن می‌گذارد. مفهوم عشق و دوست داشتن برای او تسلیم بی‌قید و شرط است ولی پس از مدتی که از طرف مقابل، همین نوع رفتار را ندید، به‌هم می‌ریزد و به این باور می‌رسد که پس او مرا دوست ندارد؛ زیر تسلیم بی‌قید و شرط من نیست.
فرد ”مهرطلب“ از هرگونه زورگوئی و قلدری از جانب خود متنفر است و همیشه به عفو و بخشش اصرار می‌ورزد؛ اما از ضعف خود مخفیانه رنج می‌برد (نوعی تناقض درونی). عفو و بخشش خود را نجابت فطری می‌داند، ولی به مرور به آن‌جائی می‌رسد که شاید از روی ترس یا کمی اعتماد‌به‌نفس، می‌بخشیده و گذشت می‌کرده است و دوباره دچار نوعی تضاد و تعارض درونی می‌گردد.
فرد ”مهرطلب“، اغلب صفت‌های خود را به نقاط قوت اخلاقی تعبیر می‌کند و به وجود آنها مباهات می‌کند. با این حال، وقتی به او زور گفته می‌شود، آزرده‌خاطر می‌گردد. در اعماق وجودش، می‌خواهد متجاوز را تنبیه کند و حق خود را بگیرد، ولی بلافاصله نیروئی، او را از عکس‌العمل پرخاش و درگیری بازمی‌دارد.
افراد ”مهرطلب“، حتی اگر مزهٔ آزادی را هم بچشند، باز به همان قفس و بند خود، باز می‌گردند؛ زیرا افرادی بسیار وابسته هستند.
”مهرطلب“ از رد یا قبول خواهش دیگران، رنج می‌برد (یک تضاد روانی درونی). از این‌که قادر به رد خواهش‌های بی‌جا نیست، خود را به شدت ملامت می‌کند (سرزنش خود) و دچار احساس حقارت و خودکوچک‌بینی می‌گردد؛ اما از انجام آن‌چه که بر او تحمیل می‌شود نیز به شدت خشمگین می‌گردد. (سرزنش دیگران)
به دام مواد، الکل، سیگار و فحشا افتادن نیز از همین شخصیت می‌آید که نمی‌تواند خواهش یا خواستهٔ کسی را رد کند.
این تضاد به‌طور عینی در مورد اهانت نیز وجود دارد؛ اگر اهانت کسی را بی‌جواب گذارد، از عدم شهامت خود، شرمسار می‌گردد و در باطن، خود را حقیر و خردشده می‌یابد؛ ولی اگر اهانت و توهین او را با اهانت پاسخ گوید، خود را خشن، بی‌ادب و نفرت‌انگیز می‌انگارد. خلاصه هر عملی که خلاف صحبت دیگران باشد، در او ایجاد احساس گناه و تقصیر می‌کند؛ بنابراین بهتر می‌داند که کوتاه بیاید و از حق خود بگذرد تا دیگری آسیب و آزار نبیند.
از آن‌جائی‌ که در هر فرد، می‌تواند سه نوع ”خود“ تصور کرد: ”خود اصلی“، ”خود ایده‌آلی“ و ”خود فعلی“، فرد ”مهرطلب“ در خود ایده‌آلی خود، این صفت‌ها را می‌بیند: فداکاری، مساعدت به‌ غیر، نوع‌دوستی افراطی، عفو و اغماض نسبت به تعدی و ظلم دیگران، عدالت‌خواهی، مهربانی، رنج‌طلبی و کلیهٔ این صفت‌ها را در زیرمجموعه‌ای به نام عشق و محبت دسته‌بندی می‌کند و مبارزه‌ با آنها و خلاف جهت آنها حرکت کردن را گناهی نابخشودنی می‌پندارد؛ ولی تمام این‌ها از آن‌جائی می‌آید که وجود او از مهر، تهی است. او تشنهٔ محبت بوده و دائم در تلاش است تا این جام خالی وجود را با گدائی محبت از دیگران پر کند.
مجله شادکامی و موفقیت