ممکن است همه زنگهای بهشت به صدا در آیند. شاید همه پرندگان بهشت نغمه سر دهند. چه بسا تمام چاههای روی زمین فوران کنند. ممکن است تمام بادهای روی زمین، همه صداهای شیرین و دلپذیر را گردآوردند؛ صداهایی که از آنچه تاکنون شنیدهاید، شیرینتر است. دست چنگ، نغمه، صدای جنگل و غروب آفتاب، صدای دلانگیز آب چاه و صدای وزش باد در هوای گرم و گرفته، اما هنوز یک چیزی باقی است اینکه صدای زنگ آن را پیش از این کسی نشنیده، کسی به راستی نمیداند آیا تا به حال صدایی شیرینتر از آن شنیده شده است.
ممکن است همه زنگهای بهشت به صدا در آیند. شاید همه پرندگان بهشت نغمه سر دهند. چه بسا تمام چاههای روی زمین فوران کنند. ممکن است تمام بادهای روی زمین، همه صداهای شیرین و دلپذیر را گردآوردند؛ صداهایی که از آنچه تاکنون شنیدهاید، شیرینتر است. دست چنگ، نغمه، صدای جنگل و غروب آفتاب، صدای دلانگیز آب چاه و صدای وزش باد در هوای گرم و گرفته، اما هنوز یک چیزی باقی است اینکه صدای زنگ آن را پیش از این کسی نشنیده، کسی به راستی نمیداند آیا تا به حال صدایی شیرینتر از آن شنیده شده است. صدایی که انسان امیدوار است پس از این در بهشت بشنود آن صدای نیرومند، بلند، نرم و سبک را در صبحدم روشنایی وقتی روح لذت و دلخوشی، از خنده پاک و بیآلایش کودک موج میزند، تمام ارواح انسانی تحت تأثیر آن شاد میشوند زنگهای طلایی با خوشامدگویی غرش میکنند. هرگز در گذشته، چنین نوای مهربان و جسارتآمیزی نداشتهاند همچون دهانه نورانی طلا که در اینجا پیش از بهشت، نغمهسرایی میکنند. اگر آن پرنده، تاج طلایی یک بلبل بود پس چرا چیزی که توسط انسان دیده و شنیده میشود، نیمی از شیرین خنده یک کودک هفتساله را ندارد. این شعر از الجرنون چارلز سوین برن، شاعر و ادیب انگلیسی است که به خاطر طغیان و سرکشیاش در برابر رسوم قواعد اجتماعی مذهب عهد ویکتوریا و اثرات موسیقی در اشعارش شهرت یافته است. بکوشید نواهایی را که سوین برن در آغاز این شعر، پراحساس به آنها اشاره کرد در ذهن مجسم کنید و صدای زنگها و نغمه پرندگان بهشتی را بشنوید و ببینید، صدای چاههایی که از عمق زمین فوران میکنند، صدای وزش بادها، نوای چنگ، صدای خشخش برگهای خشک درختان و نوای پرندگان. اغلب اینها نواهای طبیعی هستند که از صلح و آرامش و ویژگیهای طبیعت نشان دارند؛ صداهای خدا هستند که چنانچه نرم و آرام شنیده شوند، شادمانی و انبساط خاطر میآفرینند. چارلز سوین برن، شاعر سختکوش اواسط دوران ویکتوریاست. او را استاد آهنگ و رنگ کلمهها و عبارتها خواندهاند. او با توسل به هنر بینظیرش، زیباترین صداهای طبیعی جهان را با صدای خنده مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که همه آنها حتی نصف لطف و شیرینی خنده کودک را ندارند! من با این شاعر هم عقیدهام و مایلم این شعر را به دفعات بخوانم. به واقع هیچ صدایی شیرینتر از صدای خنده، به خصوص خنده کودک نیست. ساج، کوچکترین دختر ما در دوران کودکی، باشکوهترین خندهای را که تا به حال شنیدهام سر میداد. اگر چیزی به نظرش مضحک و خندهدار میرسید، حتی در ده یا یازده ماهگی از ژرفای دل میخندید و شلیک خندهاش نظر همه را به خود جلب میکرد. وقتی قهقهه میزد و میخندید، همه اعضای خانواده گرد او جمع میشدند و میکوشیدند وادارش کنند که خنده زیبایش را تکرار کند. همه ما دوست داشتیم که در شادی و سرخوشی او سهیم باشیم. همین امروز، ساندز، پسر کوچکم در زمین بازی و در حضور چند صد نفر ضربهای شدید به توپ فوتبال وارد ساخت و توپ پس از جهش، در ارتفاعی بالا در میان شاخهای درخت گیر کرد. پس از چند بار تلاش بیحاصل برای پایین آوردن توپ به وسیله پرتاب اشیا من به دوستم استیو پیشنهاد کردم که روی شانهاش بایستم و با شنکش توپ را از میان شاخها آزاد کنم. منظره دو مرد بزرگ که به شدت در حال تقلا بودند و میکوشیدند تعادلشان را حفظ کنند، بچهها را از خنده رودهبر کرد. سرانجام ما توپ را به دست آوردیم، اما از فرط خنده نمیتوانستیم تعادل خود را حفظ کنیم. وقتی این کار تمام شد، تعداد زیادی از افراد، که ناظر این قضیه بودند به ما نزدیک شدند و گفتند از این نمایش جنبی که در حین بازی فوتبال پیش آمد تا چه اندازه لذت بردند. فرزندان ما هم این خاطره شیرین را که ضمن حل مشکل، سبب خنده و انبساط خاطرشان شد هرگزاز یاد نبردند. برای اینکه عادت خنده و حس طنز و مزاح را در وجودمان پرورش دهیم، ضرورت دارد بدون توجه به سن و سال با کودکی که در درون ما آشیان دارد، دوباره آشنا شویم. ما اغلب تمایل داریم که رشد سن و سال را با جدی شدن مترادف بدانیم، گویی رسیدن به مرحله بلوغ به مفهوم خفه کردن خندههای کودکانه است. سخنران مورد علاقه من فردی است که طنز و مزاح را به سخنانش میآمیزد، به خصوص کسی که به جای خنده به کارهای دیگران، به خود میخندند. به طور کلی استادان شوخطبع، بیشترین توجه و احترام مرا به سوی خود جلب میکنند. این کسان بدون توجه به اینکه شیمی، ریاضیات و یا ادبیات تدریس میکنند، نکتههای خندهآور را با مطالب درسی میآمیزند. از مصاحبت و معاشرت با افرادی که بتوانند اغلب بخندند و همین واکنش را در من برانگیزند، بیشتر لذت میبرم. تمام فرزندان من از چنین خصوصیاتی دارند. وقتی تحت تأثیر خنده، باز شدن چهرهشان را مشاهده میکنم، شاد و سرمست میشوم. حتی نوشتن مطلبی درباره خنده آنان، موجی از احساسات خوشایند و دلپذیر در وجودم پدید میآورد. اندیشیدن به خنده میتواند به خودی خود یک عامل شفادهنده باشد. در خنده و حس طنز و مزاح چیزی فوقالعاده شفابخش وجود دارد. من شیفته دیدگاههای ولتر هستم. او هجو و مزاح را به طور قابل ملاحظهای در نوشتههایش به کار برده است. به اعتقاد وی در خنده، نوعی شادی و نشاط وجود دارد که با تحقیر و خشم ناسازگار است. ولتر ارزش خنده را به ما خاطرنشان میکند و میگوید خندیدن و غمگین بودن به طور همزمان کاری ناممکن است. پیشنهاد میکنم که هر شب قبل از خواب اوقات روزی را که گذشت، مرور کنید و اگر از خنده و نشاط خالی و تهی است، با انجام کاری خندهآور، موجبات انبساط خاطر خود را فراهم آورید. به احتمال زیاد انجام این کار، شما را به خنده میآورد. در چنین شرایطی به این نکته توجه کنید که تا چه اندازه از نظر جسمانی و هیجانی، احساس بهتری دارید. وقتی نورمن کازینز مطلع شد که به نوعی بیماری غیر قابل علاج مبتلاست و ضایعه نخاعی نهایتاً به مرگش منجر میشود، از خانوادهاش تقاضا کرد که تا میتوانند فیلمهای خندهدار پیدا کنند و به اتاقش در بیمارستان بیاورند. سپس او تمام وقت خود را به تماشای مکرر فیلمهای سه بازیگر کمدی آن زمان جکینی، آبوت و کاستلو اختصاص داد. به هر حال، خنده تنها داروی شفابخش او بود. به طوری که بعدها در کتابی تحت عنوان: «تشریح یک بیماری» چگونگی درمان بیماریاش را از طریق داروی خنده، توصیف کرد. این کتاب با استقبال زیادی مواجه شد و عنوان پرفروشترین کتاب آن زمان را به خود اختصاص داد. وقتی میخندیم، تقریباً تبادلات شیمیایی جسم خود را تغییر میدهیم. خنده موجب ترشح پپتین و آندروفین در خون شده، میتواند تأثیرات شفابخش و معجزهآسایی بر جسم ما پدید آورد. آیا تفاوت ترکیب شیمیایی اشک غم، نسبت به ترکیب شیمیایی، اشک شادی از نظر شما جالب توجه نیست. پیش از آنکه ما به مدارک علمی و پزشکی حاکی از ارتباط ذهن با بدن دست یابیم و از ارزش خندهدرمانی به عنوان عاملی آرامبخش و برانگیزاننده بدون مضرات جانبی آگاه شویم، سوین برن درباره شیرینی خنده کودک، مطالب فراوانی نوشت. غرایز طبیعی به ما خاطرنشان میکند، که با خنده پیوند تقارن و همجوری ببندیم، صحنههای زندگی را با طنز و مزاح بیامیزیم و از این طریق، خود را از شر افکار سنگین و نگرشهای اندوهگین آزاد و رها سازیم. سوین برن در این شعر دلنشین، صداهای عادیای نظیر نغمه پرندگان، صدای خشخش برگهای درختان هنگام وزش باد، صدای آبشار و باران را زیبا و طبیعی میخواند. به تعبیر نورمن کازینز، صداهای فرحبخش نه تنها موجب درمان جسم میشوند، بلکه ناراحتیهای روحی را نیز التیام میبخشند، یک ضربالمثل کهن شرقی به ما یادآور میشود: «وقت صرف شده در خنده و مزاح، با حضور خدا سپری میشود.» به هر تقدیر ما به حکم غرایز طبیعی، تمایل داریم خنده را به زندگیمان راه دهیم، میخواهیم به زندگی خویش روح ببخشیم، خود را متصلتر به یکدیگر حس کنیم، ناخوشیهای خود را التیام ببخشیم و بر جهان تأثیر مثبت گذاریم. یکی از سادهترین و اساسیترین شیوهها برای دستیابی به این آرمانهای عالی و باشکوه، اختصاص وقت بیشتر به طنز و مزاح و خندیدن است. سوین برن در قطعه شعرش به این نکته اشاره میکند: «وقتی روح لذت و دلخوشی از خنده پاک و بیآلایش کودک موج میزند، تمام ارواح انسانی تحت تأثیر آن شاد میشوند.» من پیش از خواندن این قطعه، صدای بلند و باشکوه کوچکترین فرزندم را «روح همه شادمانیها» تعبیر نمیکردم. اکنون تمایل طبیعی برای خندیدن را شناخته، برای خنده خود هیچ بهانه یا مانعی نمیتراشم. در واقع حس طنز و مزاح، مایه و محرک اصلی من است و مرا سوق میدهد به سوی شرایط گوناگون رانده شوم، به جنبههای خندهآور هر چیز توجه کنم و از حالت رخوت و رکود به در آیم. برای به کارگیری خرد و حکمت این قطعه شعر باید نکاتی چند را مراعات کنید: اوقاتی را به مشاهده روابط بچهها با یکدیگر اختصاص دهید. ببینید که آنها چقدر ساده و فراوان در روابط و بازیهایشان با یکدیگر میخندند. آنگاه به خود گوشزد کنید که کودک درون شما، نیز طالب شادی و سرخوشی است و با اندوه و دلمردگی میانهای ندارد. موانع ذهنیای که شوخی و خنده بزرگسالان را منع میکند از میان بردارید و مانند کودکان در برابر هر صحنهای که کمترین انگیزهای برای خندیدن دارد، بخندید و از این طریق به کودک درون خویش، مجال دهید که با مزاح و شوخی خودی نشان دهد. ـ اگر برچسب «فردی جدی» را ب خود نهادهای و یا شخصیتتان را فاقد حس طنز و مزاح میدانید، از همین حالا این نگرش را تغییر دهید. فقط به دلیل آنکه به حس خنده و مزاح خود توجه نکردهاید، خود را از داشتن این موهبت طبعی محروم نکنید. ـ با تلاشی آگاهانه، خنده را با اعمال و رفتار هر روزتان بیامیزید. اجازه ندهید روزی بدون خنده و انبساط خاطر ناشی از آن، سپری شود. همانگونه که نورمن کازینز اشاره کرد، توجه به این نکته بهخصوص در اوقاتی که دنیا بر وفق مراد نیست، اهمیت عمده و اساسی دارد. او از طریق خنده، روزهای بد و ناگوار خود را به ایام سرشار از تندرستی و سرخوشی تبدیل کرد. ـ تا میتوانید انگیزههای طنزآمیز و خندهآور را به زندگیتان جذب کنید؛ رفتن به پارکهای بازی و سرگرمی، حضور در بازیهای خندهآور و فیلمهای کمدی میتواند در این زمنیه راهگشا باشد. تمام این فعالیتهای خندهآور، شما را یاری میکند تا اثر شفابخش خنده را در زندگیتان تجربه کنید: «بچه باشید، بچه باشید.» ـ با روحیه جدی و سختگیر خود، مبارزه کنید. اگر اطرافیان، رفتار شما را سبک و بچهگانه خطاب میکنند، به آنان بگویید: «من به آندروفین اعتیاد دارم!».نماآوای زندگی |